گاه نوشته های (رها) محمد دلیریان |
منی که سر به هوایم شبیه فواره شبی اگر بشوم سر به زیر میمیرم [ جمعه 92/1/9 ] [ 10:0 صبح ] [ م.د(رها) ]
[ نظر ]
ای دل دریغ که کسی یاد ما کند آن یار ترک عشق مرا گو چرا کند
درخواب باغبان وجلوه ی غنچه شب از غم به صبح بلبل بوستان نوا کند
ما خاک پای تو را سرمه کرده ایم گویند خاک پای تو دل را دوا کند
دل.دل نبست به هیاهوی هر کلاغ گویی هزار .هزارم صدا کند
دردا که دولت وصلت مرا نبود تادل به غم به دوچشمت وفاکند
مستم.نه انکه به جامی شوند مست هرکس خورد زچشم تو می.می رهاکند
گویی رها شب هجران به سر نشد یارب مبا دیار را که رها را رها کند رها
[ پنج شنبه 92/1/8 ] [ 10:0 صبح ] [ م.د(رها) ]
[ نظر ]
توپاییزی و دل هر دم غمی در من نهان دارد چو شمع خفتگان امشب غمی با اسمان دارد تو پاییزی ودر عشقت دلم چون برگ میریزد چه کردی با زردم که سودای خزان دارد تو پاییزی و می خندی به جان خستگان هر دم به لبخند تو گویی دل هوای خستگان دارد تو پاییزی و میریزم چو برگ خسته زردت به پای عابران اما هنوز این برگ جان دارد تو پاییزی و دل بستن به تو سوداگری خواهد که تاب اتش عشقت که جز باد خزان دارد تو پاییزی و من سردم همه قربانی دردم که در کوی منای این دل شبی دیگرامان دارد تو پاتییزی رها اما زمستان است میدانی نمی دانی نمی دانی غمی در این کمان دارد
تقدیم با عشق به نمام دوستان تنهای رها سروده شد در تاریخ 19/3/1389 [ چهارشنبه 92/1/7 ] [ 10:0 صبح ] [ م.د(رها) ]
[ نظر ]
در یاد چشم تو مهتاب مرد دیشب که منظر چشم تو منتظر تاصبح خسته به پایم نخفت. گویی دگر تو نمیخوانیم خاموش و بی صدا متروکه ایست گوشه ی قلبت و من در فکر ماندم چشم تو بسته است خاموش و بی صدا بشنو نوای بی صدای مرا فریاد میزند افسوس گویی که عمق چشم تو پیداست خسته ای ارام خفته ای ارام خفته ای من نیز میروم 88/9/11 رها
کلاس کلیات حقوق استاد حاج اقا شریعتی [ سه شنبه 92/1/6 ] [ 10:0 صبح ] [ م.د(رها) ]
[ نظر ]
بسم رب الشهدا سلام سلام مادر شهید سلام مادر ایران و ایرانی روزت مبارک چه سالهاست که چشم انتظاری.تا با روییدن اول گل بهاری . خبری .لباسی .استخوانی.پلاکی.برایت بیاورند. درود خداوند بر تو باد ای مادر شهید. خدا میداند هر بار که پسرت را راهی میکردی.چه حسی داشتی. خدا میداند لبخند رضایتت نور ایمان و عشق بود. من از نسل فردای فرزند تو هستم.و میبینم در میان انبوه تفریحات و دل مشغولی ها وخوش گذرانی ها و لذت ها و سر گرمی ها و غرق شدن در دنیا و با تمام اینها حس مادر به فرزندش . حسی عظیم و عمیق است.وبا کوچکترین خراشی. ضربه ای .گریه ای. از سوی کودک آه جانسوز و ناله ای از ته دل از سووی مادر و به آغوش کشیدن فرزند را در بر دارد. یعنی شما در زندگی ساده ی آنروز مادر نبودید؟ یعنی شما نمی دانستید شاید این لبخند فرزندتان لبخند آخر باشد؟ یعنی شما نمی دانستید که شاید این بند پوتین بستن غزل وداع باشد؟ یعنی شما نمی دانستید فرزندتان را راهی میدان جنگ میکنید؟ یعنی شما نمی دانستید که این تن و روح عظیم را که سالها برایش زحمت کشیده اید را کجا می فرستید؟ یعنی شما نمی دانستید سینه پر از عشق و ایمان و معرفت و پاکی فرزتدتان سپر گلوله های دشمن خواهد شد؟ ولله که شما ندای هل من ناصر ینصرنی را به گوش دل و جان شنیدید. ولله که شما اشک چشمان طفلان کربلا را به چشم ایمان دیدید. ولله که شما مرهم زخم های زینب کبری شدید. ولله که شما پیروان راستین ولایتید. ولله که شما مادران مردان قرت 15 هجری قمری هستید. درود بی پایان خداوند بر شما باد. درود بی پایان خداوند بر فرزندان شما باد. شما مادر یک یا چند شهید نیستید. شما مادران ایران زمین هستید. شما مادران اسلام هستید. شما عشقی غیر قابل وصف هستید. شما یک پارچه ایمانید. شما پیروان راستین حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیهما هستید. شما فرشته های ایثاری هستید بر روی زمین. شما دنیایی از عشق.غم.ایمان و صبر هستید. شما مادر همه ی ما هستید. با صلوات بر محمد و ال محمد و با درود فراون بر شهدای عزیزمان مادرم روزت مبارک. محمد دلیریان (رها) 1391/2/22 [ دوشنبه 92/1/5 ] [ 10:0 صبح ] [ م.د(رها) ]
[ نظر ]
منم یه ترانه براتون بسرایم لذتشو ببرین [ یکشنبه 92/1/4 ] [ 10:0 صبح ] [ م.د(رها) ]
[ نظر ]
روزای اخرم مثل روزای اول دلگیر.... دیگه دیر واسه موندن دارم از پیش تو میرم جدایی سهم دستامه که دستاتو نمیگیرم
[ شنبه 92/1/3 ] [ 10:0 صبح ] [ م.د(رها) ]
[ نظر ]
عشق تقصیر غم ایام بود پیش از اینم روزگارم کام بود
پیش از اینم با دو دستم می خورم بی ادعا پیش چشم مدعی می خوارگی در جام بود
روزگاری رفت و یار از پیش ما خنده ای زد مدعی و گفت کو ناکام بود
جمله دل در کلبه احزان بماند حزن وغم از سوی یارو دام بود
ناگهان صیح ازل بر دیدگانم باز شد لطف حق بر حال ما در شام بود
آنقدر گشتم که رسوایت شدم شهر عشقی را که چشمت نام بود
ای رها بر خیز فصل رفتن است شهره عشق شدی گفتند کو گمنام بود
سروده شد درخرداد87 رها [ جمعه 92/1/2 ] [ 3:35 عصر ] [ م.د(رها) ]
[ نظر ]
سیه چشمان به دل دل نام دادند به لب حور و ملک را کام دادند
شراب ناب دل در جام کردند فلک را مستی از این جام دادند
حدیث عشق را اموزگاران فلک را درس نا فرجام دادند
فلک حیران این چرخ کبود و همه رندان غم را دام دادند
بنال ای مرغ دل رفتند یاران به معشوق اختیار تام دادند
سبک پروازشان تا عشق پر زد ز شور سر غم پیغام دادند
رها با دل زلب درس غم اموز از ان مستی که بر ابام دادند
سروده شد در 3/6/89 11:40 رها [ جمعه 92/1/2 ] [ 3:34 عصر ] [ م.د(رها) ]
[ نظر ]
گوشه چشم تو جام لب خونین من است روزگاربست که این چرخ فلک زین من است همه عشق به تاراج حریفان غم شد کاروان حاصل این ره دل مسکین من است که همه هستی من غارت بیگانه شده روزگاریست که درویشم و دل دین من است من دلم مانده در این گوشه بیابان جایی بی گمان ناله شب از دل غمگین من است هر چه دارم که ندارم به جز از خاک درت از سر دولت این اختر پروین من است یار من فکر من بی کس بی یاور باش که لبت جرعه ناب می شیرین من است ای رها گوشه چشم و لب شیرین داری هرچه داری به دعا خواست دیرین من است سرود شده در89/5/16 ساعت 9:00 رها [ جمعه 92/1/2 ] [ 3:32 عصر ] [ م.د(رها) ]
[ نظر ]
|
|
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |