گاه نوشته های (رها) محمد دلیریان |
کسی آرام میکوبد به در گویی
صدایی گنگ می آید نمیدانم صدا از کیست وتوهرگز نمی آیی دلم تنگ است صدایی باز میاید کسی با در نوای اشنایی دارد انگار که هر دم می زند آرام نفس در سینهای تنگ نویدی یا صدای اشنایی را به چشم انتظار خویش می خواهند و من در کلبه ام تنها صدای گامهایت را به قاب لحظهای سرد این دنیا نوید خویش می دانم کسی آید نمی خواهد گشاید در این کهنه تابوت پر از غم را کسی آرام می کوبد گویی سروده شد درزمستان 88 رها
[ جمعه 92/1/23 ] [ 9:0 صبح ] [ م.د(رها) ]
[ نظر ]
اسمان چون ابر مشتاقان پریشان میزند در شگفتم من نمیپاشد ز هم دنیا چرا؟؟؟؟ [ پنج شنبه 92/1/22 ] [ 10:0 صبح ] [ م.د(رها) ]
[ نظر ]
نسیم بر درخت سیب می وزد سیب می افتد بر زمین می قلتد بر می دارمش گاز می زنم تمام می شود می روم
سروده شد در سال 82 رها [ پنج شنبه 92/1/22 ] [ 9:0 صبح ] [ م.د(رها) ]
[ نظر ]
یا فاطمه بین در و دیوار چه کردند با دسته گل عاشق دلدار چه کردند یک عالمه خورشید تو را درد غم عشق با نور تو این قوم دغل کار چه کردند مهمانی یک جام غم و کوچه و سیلی با روی خداوند نگهدار چه کردند آتش نه به در بر دل عشاق کشیدند با قافیه و بیت و غزلدار چه کردند ما حامل صد قافیه دردیم و زردیم ما خنده بر ماتم دلدار نکردیم و زردیم ای سوره ی کوثر که به اتش بکشیدیند ای آیه ی ایمان که ز تو سخت رمیدند ای خشم خدا خشم تو ای خشم نبوت اینها ز تو نه حق زخداوند دریدند یک عمر دویدند و دویدند و دویدند از بتکده کندند و به ایمان نرسیدند بد معامله کردند و بد سود نکردند دنیا همه زر گشت و تو را عشق ندیدند مهمان غم حادثه کردند تو را عشق مهمان کمی فاجعه کردند تو را عشق ای سوخته جان سوخت همه جان حراجی خوبیست و کالا همه ایمان ای سوخته جان سوخت همه عشق کس لیک وفادار نشد بر سر پیمان ای سوخته جان سوخت دلم آه تفسیر غلط بود ز اندیشه ی قرآن ای سوخت جان جان به فدایت اشک است همه ابرو زمین نیز پشیمان ای چرخش این چرخ چه کردی رحمی به عزیز غزل عشق نکردی پهلوی تو و ضربه و دیوار پهلوی تو وضربه و مسمار یک حادثه تلخ غم انگیز یک عمر غم و تازه ز هر بار اه ازشرر آتش یک سوز آه از شرر آتش غمخوار وای از گله ی یاس خدارا وای از غضب روشن ستار یک شاخه که تا گل به بر اورد شکستند بر عهد نماندند و نماندند و گسستند یک طاقچه غربت غم مولا یک عمر دو چشم نم مولا یک صبر خدا دادی و پنهان دردیست به گستردگی هر دم مولا ما نیز سیه پوش و کمی عشق هم درد و نوا با شرر ماتم مولا در خانه همه سوز همه اشک خشکید سر شاخه ی گل شبنم مولا ای خاک بقیع از من دلخسته سلامی خشکید قلم شعر شد آیین کلامی رها 90/2/14 ساعت 10:35 [ چهارشنبه 92/1/21 ] [ 12:0 عصر ] [ م.د(رها) ]
[ نظر ]
بی تو دنیا گویی چیزی را کم دارد خیلی هم کم داررررررررررررد بیا که دل هوای دیدن تو دارد. بیا که اسمان برای لحظهای نابمان ببارد [ چهارشنبه 92/1/21 ] [ 10:0 صبح ] [ م.د(رها) ]
[ نظر ]
زتدگی خاطره است خاطره تنهاییست هر که تنهاست خوش است سرود شد در سال 82
رها [ چهارشنبه 92/1/21 ] [ 9:0 صبح ] [ م.د(رها) ]
[ نظر ]
چه می شد گر مرا مادر از آن کوچه نمی بردی من آنجا را نمی دیدم تو هم سیلی نمی خوردی الهم عجل لولیک الفرج. [ سه شنبه 92/1/20 ] [ 11:0 صبح ] [ م.د(رها) ]
[ نظر ]
سوختم خاکسترم را باد برد یار دیرینم مرا از یاد برد [ سه شنبه 92/1/20 ] [ 10:0 صبح ] [ م.د(رها) ]
[ نظر ]
مرا شبها به دل صد راز بودست حدیث عشقی از اغاز بودست
مرا کنج قفس عمریست بی جان هوای اوج تا پرواز بودست
شکستم میلهای این قفس را نفس را...با قفس همراز بودست
شب تاریست این اوج پریدن قفس مهتاج این اواز بودست
کسی دل بست و کس بنیان دل کند عجب این عشق تلخ و ناز بودست
تو عاشق شو وفایت پیر ای عشق قفس عمریست بر من باز بودست
رها پرواز کن تا اوج... هرگز دلم با میلها دمساز بودست رها
سروده شد در6/8/89ساعت 9:25 [ سه شنبه 92/1/20 ] [ 9:0 صبح ] [ م.د(رها) ]
[ نظر ]
بسم رب الشهدا سلام سلام مادر شهید سلام مادر ایران و ایرانی روزت مبارک چه سالهاست که چشم انتظاری.تا با روییدن اول گل بهاری . خبری .لباسی .استخوانی.پلاکی.برایت بیاورند. درود خداوند بر تو باد ای مادر شهید. خدا میداند هر بار که پسرت را راهی میکردی.چه حسی داشتی. خدا میداند لبخند رضایتت نور ایمان و عشق بود. من از نسل فردای فرزند تو هستم.و میبینم در میان انبوه تفریحات و دل مشغولی ها وخوش گذرانی ها و لذت ها و سر گرمی ها و غرق شدن در دنیا و با تمام اینها حس مادر به فرزندش . حسی عظیم و عمیق است.وبا کوچکترین خراشی. ضربه ای .گریه ای. از سوی کودک آه جانسوز و ناله ای از ته دل از سووی مادر و به آغوش کشیدن فرزند را در بر دارد. یعنی شما در زندگی ساده ی آنروز مادر نبودید؟ یعنی شما نمی دانستید شاید این لبخند فرزندتان لبخند آخر باشد؟ یعنی شما نمی دانستید که شاید این بند پوتین بستن غزل وداع باشد؟ یعنی شما نمی دانستید فرزندتان را راهی میدان جنگ میکنید؟ یعنی شما نمی دانستید که این تن و روح عظیم را که سالها برایش زحمت کشیده اید را کجا می فرستید؟ یعنی شما نمی دانستید سینه پر از عشق و ایمان و معرفت و پاکی فرزتدتان سپر گلوله های دشمن خواهد شد؟ ولله که شما ندای هل من ناصر ینصرنی را به گوش دل و جان شنیدید. ولله که شما اشک چشمان طفلان کربلا را به چشم ایمان دیدید. ولله که شما مرهم زخم های زینب کبری شدید. ولله که شما پیروان راستین ولایتید. ولله که شما مادران مردان قرت 15 هجری قمری هستید. درود بی پایان خداوند بر شما باد. درود بی پایان خداوند بر فرزندان شما باد. شما مادر یک یا چند شهید نیستید. شما مادران ایران زمین هستید. شما مادران اسلام هستید. شما عشقی غیر قابل وصف هستید. شما یک پارچه ایمانید. شما پیروان راستین حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیهما هستید. شما فرشته های ایثاری هستید بر روی زمین. شما دنیایی از عشق.غم.ایمان و صبر هستید. شما مادر همه ی ما هستید. با صلوات بر محمد و ال محمد و با درود فراون بر شهدای عزیزمان مادرم روزت مبارک. محمد دلیریان (رها) 1391/2/22
[ دوشنبه 92/1/19 ] [ 10:0 صبح ] [ م.د(رها) ]
[ نظر ]
|
|
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |