گاه نوشته های (رها) محمد دلیریان |
خداوندا گمان کافر شده ام باز بگویم حرفهایم را؟ بگویم دردهایم را؟ بگویم غصه های خسته ی یلدایی یک قلب عاشق را؟ شب یلداست. زبانم لال قلم خاموش. مگر قهری تو با این ها صدای اشکهاشان نمی آید مگر بالا؟ چرا در شهر امشب که شب یلداست میان ازدهام شادی مستان درون خانه های کوچک پر درد انار سفرها تلخ است؟ چرا یلدایشان سرد است؟ چرا شب.شب که گفتی مایه ی آرامش انسان در خواب است شروع اشکها و دردهای مادران بسته در فقر است که صورت های سرخ از سیلی مردانشان گرم است. چه یلدای.چه طولانی شب غمگین غم باری. خداوندا تو می بینی.ومی دانی وآگاهی ولی افسوس انسان این من مرموز در خود گم به غیر از خویش را کور است خداوندا اگر فریاد من تلخ است اگر افسوس من سرد است اگر در خویشتن از درد می سوزم فدای آتش عشقت خدایا دست هایت کو؟ 30/9/89 یلدایی بی برف رها پ.ن:سلام دوستان.یلداتان طولانی و خدایی. [ سه شنبه 89/9/30 ] [ 10:57 عصر ] [ م.د(رها) ]
[ نظر ]
خدایا عاشقان بی گانه با عشقند چه خواهد شد از این رسوایی مرموز انسان را نفس ها سخت خاموش است گمانم فصل پاییز است خدایا چیست راز صبر ایوبت که در میخانه می با جام درگیر است و غمها گرم بازاران این شهرند همه دیگر تو را خوانندر بیا از پرده بیرون( افتاب من) که در هستی خدای عاشقان درد است همه در انتظار اخر این فصل خاموشند همه با خویشتن قهرند 26/9/89 ساعت 10:12 رها
پ.ن: با تشکر از دوست بسیار عزیز و ارزشمندم دکتر علی رضا مخبر. [ جمعه 89/9/26 ] [ 10:20 صبح ] [ م.د(رها) ]
[ نظر ]
ای ذکر الین نیزه د قرآن زینب یاراله لب لره قربان گوزل مهتابیم یا ابی عبدلله سوسوز اربابیم یا ابی عبدلله یا حسین تقدیم الرم جان یا حسین جانم سنه قربان گوردوم یاشوی اه چکنده قان اقلاموشام کوفده من د قوجالدی باشوم یا ابی عبدلله سوسوز قارداشیم یا ابی عبدلله یا حسین عباسوم اوتاندی یا حسین باشوم یارالاندی
آغاز ایام سوگواری سالار شهیدان.مظلوم تنها.مولای عاشق حق. حسین شهید را بر امام عصر.حضرت مهدی موعود منتظر (عج)و تمام شیعیان و تمام محبان ایشان تسلیت عرض می کنیم. هیهات من الذله
[ سه شنبه 89/9/16 ] [ 3:20 عصر ] [ م.د(رها) ]
[ نظر ]
کمی آن سو تر از اینجا کنارکاخ هاشان مست می چرخند و اینجا خانه ها تنگ است کمی آن سوتر از اینجا که مردم نانشان سنگ است شکم ها فربه و فربه تر از دیروز کسی شان فکر باران نیست که می ریزد زابر چشمهایی تلخ نشان از سرخی سیبی که می خندد به رویای سفیدکودکی در خواب که طعم مانده اش در لای دندان ها برای تا ابد باقیست کمی آن سوتراز اینجا خدایی نیست دلهارا کمی آن سوتر از اینجا تمام ابرها در بستر فقرند و اینجا ابرها غمگین تر از دیروز تمام عمر می بارند تمام عمر می بارند
4/9/89 سروده شد رها [ دوشنبه 89/9/8 ] [ 9:23 عصر ] [ م.د(رها) ]
[ نظر ]
کسی در باغ گویی نیست و زاغان کیفشان کوک است درختان در هراس اما تمام سیب ها کالند کجا رفتست مرد باغبان امشب که شب بسیار تاریک است کسی آیا نمی خواهد در آغوشی بیاساید؟ صدای زاغ می اید و هر آغوش در خود گم تمام سیب ها افسرده و زردند. چه خواهد شد اگر روزی به شهرم بال بگشایند گمانم کودکان گریان جنین ها نادم از بودن نفسها منجمد در سینها مبحوس گمانم شهر می میرد و روح از خویش می بازد. کسی در باغ گویی نیست. سرود شد در5/9/89 ساعت14:46 رها [ جمعه 89/9/5 ] [ 5:57 عصر ] [ م.د(رها) ]
[ نظر ]
سلام دوستان عیدتان مبارک علی در عرش بالا بی نظیر است علی بر عالم و عالم امیر است به عشق نام مولایم نوشتم چه عیدی بهتر از عید غدیر است
پ.ن:پدر عزیزم هم می گوید این چند تا را هم اضافه کن:شیر خداست علی.دامادپیمبر خدا هست علی.شاه لافتااست علی. اینم تبریک مادر عزیزم:عید سعید غدیر خم بر عموم شیعیان مبارک باد پ.ن:اینم تبریک خواهرم: سر فصل ولایت علی را عشق است تابیدن نور ازلی را عشق است هنگام ی لطف سرمدی امروز است اغاز ولایت علی را عشق است پ.ن:اینم تبریک همسرم:عیدتان مبارک. [ چهارشنبه 89/9/3 ] [ 9:30 عصر ] [ م.د(رها) ]
[ نظر ]
|
|
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |