گاه نوشته های (رها) محمد دلیریان |
بوی عیدی بوی توت،بوی کاغذرنگی بوی تندماهی دودی وسط سفره ی نو بوی یاس جانماز ترمهی مادربزرگ با اینا زمستونو سر میکنم با اینا خستگیمو در میکنم شادی شکستن قلک پول وحشت کم شدن سک? عیدی از شمردن زیاد بوی اسکناس تا نخورد? لای کتاب با اینا زمستونو سر میکنم با اینا خستگی مو در میکنم فکر قاشق زدن یه دختر چادرسیاه شوق یک خیز بلند از روی بتههای نور برق کفش جفتشده تو گنجهها با اینا زمستونو سر میکنم با اینا خستگیمو در میکنم عشق یک ستاره ساختن با دو لک ترس ناتموم گذاشتن جریمههای عید مدرسه بوی گل محمدی که خشک شده لای کتاب با اینا زمستونو سر میکنم با اینا خستگیمو در میکنم بوی باغچه،بوی حوض،عطر خوب نذری شب جمعه،پی فانوس توی کوچه گم شدن توی جوی لاجوردی هوس یه آبتنی با اینا زمستونو سر میکنم با اینا خستگیمو در میکنم با اینا بهارو باور می کنم [ دوشنبه 89/6/29 ] [ 12:17 صبح ] [ ]
[ نظر ]
|
|
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |