گاه نوشته های (رها) محمد دلیریان |
*بنام افریننده ی شب و روز* امشب حال عجیی دارم حسی که شاید برا خیلیا اشنا باشه و تجربه کرده باشن میگم ما ادما با وجود اینکه همیشه ادعامون میشه و همیشه خودمونو بالاتر و بهتر از هر کس یا هر چیزی تصور میکنیم ولی!!!!!!!!!! ولی همیشه نیازمند و محتاجیم. امشب دقیقا همون حس نیاز و محتاج بودن به من دست داده اینکه هیچوقت محتاج بنده ی خدا نباشی خیلی ارزش داره نه!!! ؟؟؟میخوام امشب از یه تمنای واقعی واستون بگم........... تمنای من و خدا. میخواهم بنویسم میخواهم بگویم میخواهم این بغض چند وقته را رها کنم و اجازه دهم نا باران بر روی چشمانم اواز بخواند میخواهم به دیدار عزیزترینم در این دنیا بروم میخواهم به او بگویم که چقدر دوستش دارم میخواهم به او بگویم که دوست دارم مرا به خودش برساند دوست دارم به او بگویم که رخنه کرده است در تمام وجودم به همین سادگی! میخواهم به او بکویم من نیازمند توام با تمام وجود!با تو که هستم انگار نبض زمان نمیزند دیگر؛ انگار همه چیز درست در ان لحظه ای که با تو هستم به نظاره مینگرند تسبیح مرا انگار همه سعی دارند کمک کنند تا خلوت من و تو به هم نخورد0 ای تنها ارامش دهنده ی حقیقی به قلبم ای تنها راز دار و شنونده ی دردهای نهانم ای پوشاننده ی عیب های اشکارم ای رساترین شیوا ترین واژه برای فریاد در گوش کاینات؛ ای روح هستی؛ای خدای لایزال؛ ای محبت تمام! ای معبودی که حضورت بوی معصوم رازقی و اقاقیا را به مشامم میرساند ؛ ای بزرگی که پناهی جز تو ندارم یاری ام کن که من خوشحالم به این مدد جویی که من افتخار میکنم و بر بال ابرها سیر میکنم از این التماس و عجزم به درگاه تو !وقتی که از تو و با تو حرف میزنم پر از شور میشود تار و پود سلول هایم میخواهم تکه تکه شوم در مقابل این بزرگی و رحمت؛ میخواهم ان قدر اسمان را بپیمایم تا به جنون و سر گشتگی برسم از این همه لطف و کرامت بار خدایا!!!در دل این شب که خودت گفتی رازها نهفته ام در دل شب که بر هر کسی اشکار نیست ؛از تو میخواهم ترس هایم را به جرأت و جسارت همیشگی مبدل سازی! الهی امین.... ای نور همیشگی بتاب بر تاریکی هایم علیرضا* [ شنبه 89/5/16 ] [ 4:3 صبح ] [ ]
[ نظر ]
|
|
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |