سفارش تبلیغ
صبا ویژن

گاه نوشته های (رها) محمد دلیریان
 
قالب وبلاگ

کاروانسرای خشکرود.
از مرکز شهرستان 20 کیلومتر به سمت غرب که آیی به شهر خشکرود خواهی رسید.در حومه شهر و در دل بیابان,بنایی قدیمی نظرت را جلب میکند.آری کاروانسرایی که حالا سالهاست  هیچ رونقی ندارد,کاروانسرای خشکرود,بنایی جا مانده از دوران صفویه,یادگاری مانده از دل تاریخ,و شاید امروز جز خورشید شاهدی بر آنچه که بر سر این کاروانسرا آمده خبر ندارد.خورشیدی که هر روز چون نگهبانی پیر اما پا بر جا ساعت ها بر سکوت متروکه های این کاروانسرا نظاره میکند.نزدیک تر میرویم شکوهی مانده از دل  دهر,بنایی چهار ضلعی,به شکل مستطیل,نگهبانی مطمئن و بنایی امن در سالهای دور,تنها ورودی کاروانسرا دروازه ای است در قسمت شرقی,دروازه ای که سالیان طولانی خوش امد گوی میهمانان خسته بوده است,میهمانانی گاه از سرزمین های دور,گاه از ایران زمین,میهمانانی گاه خسته و شاد از فرار کمند راهزن ها,و گاه غمگین مورد غارت راهزن ها,اینجا یک دنیا تمدن نهفته است,این جا یک یک دنیا عبرت  جا مانده است.
 میخواهی معنی ایه
وَلِکُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ فَإِذَا جَاء أَجَلُهُمْ لاَ یَسْتَأْخِرُونَ سَاعَةً وَلاَ یَسْتَقْدِمُون
 را به چشم یقین درک کنی؟
و براى هر ملت و گروهى مدتى است (مدتى معیّن از زندگى دنیا) پس چون مدتشان به سر رسد ساعتى از آن تأخیر نخواهند کرد و پیشى نیز نمی‏گیرند.

آری با من از دروازه کاروانسرا به داخل شو روی یکی از سکوهای ورودی بنشین و  فریاد بزن.کجاید ای ساکنین این بنا.کجایید ای سازندگان این بنا,صدائی نخواهی شنید,شاید به آجرهای مانده خیره شوی وخطاب به آنها گویی چرا سخن نمیگویید؟چرا کسی جواب من را نمیدهد,اری برای هر گروه و امتی مدتی معین از زندگی دنیا است.گویی تو سالهای سال دیر آمده ای,ویا نه آنها سالهای سال است که رفته اند,با کوله باری ازثانیه های عمر.

چشمهایت را ببند, فانظروا ,چشم دلت را باز کن,مسافران را میبینی که ضمن ورود به تو سلام میکنند,لبخند میزنند,گویی میدانند که آنها مسافران امروزند و تو مسافر فردا,کاروان ها را میبینی که آرام آرام وارد میشوند,مسافران جاده ابریشم که بعد از مدتها حرکت در جاده اکنون برای استراحت خود و رسیدگی به وحوش پا بر کاروانسرا میگذارند,شتربانان را میبینی که شترها و اسب  های خسته را به اصطبل میبرند.حجره هایی را میبینی که برای استفاده مسافران ساخته شده,واتاق هایی را برای استراحت,اتاقهایی با کف اجر فرش,مجهز به اجاق و طاقچه,با ساختاری بسیار منظم نشان از شکوه معماری ایرانی اسلامی,خورشید را میبینی که با لبخند غروب میکند, چشمهایت را آرام باز کن مبادا با صدای حرکت چشمانت خوابشان را آشفته کنی,اینجا کاروانسرای خشکرود است.و گذر زمان,و تخریب,وبی توجهی,محلی برای سوداگری سودجویان,زخمهایی تا همیشه پا بر جا ,بر جایجای پیکر این بنا,اینجا کاروانسرای خشکرود است.

تهیه کنند: محمد دلیریان


[ سه شنبه 92/12/27 ] [ 9:57 عصر ] [ م.د(رها) ] [ نظر ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

امکانات وب


بازدید امروز: 59
بازدید دیروز: 60
کل بازدیدها: 215487