گاه نوشته های (رها) محمد دلیریان |
حس غریبی در پس اشک هایاین دختر نهفته استچیزی شبیه شکوه یابغض بی صدا...حالم خوش نیست,دارم هی دورخودم می چرخ می زنم،هی چرخ می زنم.خسته اماز این دنیاازاین دورنگی هافقط می خوام که باتوباشمباخودخودتووووووووووووووووووو!!!دستموبگیروراهو نشونم دهیابیادرون قلبم.بیا به این حس گمشده نشونی خونتو بده.دارم توی برزخ بزرگی دست و پامی زنمالان دیگه وقت آزمون نیست،اگرکه به دادم نرسیتا همیشه تو شک وتریرد به سر میبرماخهاخه بی رحمی وبی محلی هم اندازه داره....آره آره آره!!!می خوام تهدید کنمبه تو مربوطه!!اگرکه راهم نادرسته و تو هیچی نمی گی به تو مربوطه!خوددانی!!!!بهار [ سه شنبه 89/4/22 ] [ 3:15 عصر ] [ ]
[ نظر ]
|
|
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |