گاه نوشته های (رها) محمد دلیریان |
بهارم سخت پاییز است اشوب است غم دارد دلش گویی و من دیگر نمی خوانم بهاری ایچنین دلگیر که در دل داغها دارد چرا باید بخوانم شاد باشم مست باشم بهارم سخت غمگین سخت تنها دریغا عشق غوغا کرده در روحش ولی معشوق پیدا نیست غمم افزون شد از این شور از این عشق بهاری لیک پاییزی و من دیگر که توتنهای تنهایی نگاهم کن مرا دریاب پیدایم کن مگیر از من صفاییت را دگر کافیست مرا این روزگار تلخ در خود چرخها دادست ایامی دگر کافیست من دیگر ندارم طاقت غم را بخوان با من بخوان با من بیاد روزهای اشناییمان که می دانم ز من دلگیری ای تنها زمستانم زمستانم زمستانم زمستانم 89/4/15 11:20 raha [ سه شنبه 89/4/15 ] [ 11:59 صبح ] [ م.د(رها) ]
[ نظر ]
|
|
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |