گاه نوشته های (رها) محمد دلیریان |
یا فاطمه بین در و دیوار چه کردند با دسته گل عاشق دلدار چه کردند یک عالمه خورشید تو را درد غم عشق با نور تو این قوم دغل کار چه کردند مهمانی یک جام غم و کوچه و سیلی با روی خداوند نگهدار چه کردند آتش نه به در بر دل عشاق کشیدند با قافیه و بیت و غزلدار چه کردند ما حامل صد قافیه دردیم و زردیم ما خنده بر ماتم دلدار نکردیم و زردیم ای سوره ی کوثر که به اتش بکشیدیند ای آیه ی ایمان که ز تو سخت رمیدند ای خشم خدا خشم تو ای خشم نبوت اینها ز تو نه حق زخداوند دریدند یک عمر دویدند و دویدند و دویدند از بتکده کندند و به ایمان نرسیدند بد معامله کردند و بد سود نکردند دنیا همه زر گشت و تو را عشق ندیدند مهمان غم حادثه کردند تو را عشق مهمان کمی فاجعه کردند تو را عشق ای سوخته جان سوخت همه جان حراجی خوبیست و کالا همه ایمان ای سوخته جان سوخت همه عشق کس لیک وفادار نشد بر سر پیمان ای سوخته جان سوخت دلم آه تفسیر غلط بود ز اندیشه ی قرآن ای سوخت جان جان به فدایت اشک است همه ابرو زمین نیز پشیمان ای چرخش این چرخ چه کردی رحمی به عزیز غزل عشق نکردی پهلوی تو و ضربه و دیوار پهلوی تو وضربه و مسمار یک حادثه تلخ غم انگیز یک عمر غم و تازه ز هر بار اه ازشرر آتش یک سوز آه از شرر آتش غمخوار وای از گله ی یاس خدارا وای از غضب روشن ستار یک شاخه که تا گل به بر اورد شکستند بر عهد نماندند و نماندند و گسستند یک طاقچه غربت غم مولا یک عمر دو چشم نم مولا یک صبر خدا دادی و پنهان دردیست به گستردگی هر دم مولا ما نیز سیه پوش و کمی عشق هم درد و نوا با شرر ماتم مولا در خانه همه سوز همه اشک خشکید سر شاخه ی گل شبنم مولا ای خاک بقیع از من دلخسته سلامی خشکید قلم شعر شد آیین کلامی رها 90/2/14 ساعت 10:35 [ چهارشنبه 90/2/14 ] [ 11:3 صبح ] [ م.د(رها) ]
[ نظر ]
|
|
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |