سفارش تبلیغ
صبا ویژن

گاه نوشته های (رها) محمد دلیریان
 
قالب وبلاگ

خداوندا گمان کافر شده ام باز

بگویم حرفهایم را؟

بگویم دردهایم را؟

بگویم غصه های خسته ی یلدایی یک قلب عاشق را؟

شب یلداست.

زبانم لال

قلم خاموش.

مگر قهری تو با این ها

صدای اشکهاشان نمی آید مگر بالا؟

چرا در شهر امشب که شب یلداست

میان ازدهام شادی مستان

درون خانه های کوچک پر درد

انار سفرها تلخ است؟

چرا یلدایشان سرد است؟

چرا شب.شب که گفتی مایه ی آرامش انسان در خواب است

شروع اشکها و دردهای مادران بسته در فقر است

که صورت های سرخ از سیلی مردانشان گرم است.

چه یلدای.چه طولانی شب غمگین غم باری.

خداوندا تو می بینی.ومی دانی وآگاهی

ولی افسوس انسان این من مرموز در خود گم به غیر از خویش را کور است

خداوندا

اگر فریاد من تلخ است

اگر افسوس من سرد است

اگر در خویشتن از درد می سوزم

فدای آتش عشقت

خدایا دست هایت کو؟

30/9/89 یلدایی بی برف

                                               رها

پ.ن:سلام دوستان.یلداتان طولانی و خدایی.


[ سه شنبه 89/9/30 ] [ 10:57 عصر ] [ م.د(رها) ] [ نظر ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

امکانات وب


بازدید امروز: 77
بازدید دیروز: 60
کل بازدیدها: 215505