گاه نوشته های (رها) محمد دلیریان |
1)حسرت همیشگی: حرفهای ما هنوز ناتمام ... تانگاه می کنی وقت رفتن است باز هم همان حکایت همیشگی پیش از آنکه باخبرشوی لحظه ی عظیمت تو ناگزیر می شود. آی..... ناگهان چقدرزود دیر می شود. 2)فال نیک:(من خودم عاشق این شعرم) گفتی :غزل بگو !چه بگویم؟مجال کو؟ شیرین من ،برای غزل شور و حال کو؟ پرمی زند دلم به هوای غزل ولی گیرم هوای پرزدنم هست،بال کو؟ گیرم به فال نیک بگیرم بهاررا چشم و دلی برای تماشا و فال کو؟ تقویم چارفصل دلم را ورق زدم آن برگ های سبز سرآغاز سال کو؟ رفتیم و پرسش دل ما بی جواب ماند حال سوال و حوصله ی قیل و قال کو؟ 3)نان ماشینی: آسمان تعطیل است بادها بی کارند ابرها خشک و خسیس هق هق گریه ی خودرا خوردند من دلم می خواهد دستمالی خیس روی پیشانی تب دار بیابان بکشم دستمالم را اما افسوس نان ماشینی در تصرف دارد ...... ...... آبروی ده مارابردند... 4)ای عشق: دستی به کرم به شانه ی مانزدی بالی به هوای دانه ی مانزدی دیر است دلم چشم به راهت دارد ای عشق سری به خانه ی مانزدی ازبقیه شرمنده اگه خوششون نیومد........ [ چهارشنبه 89/6/31 ] [ 10:26 عصر ] [ ]
[ نظر ]
|
|
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |