گاه نوشته های (رها) محمد دلیریان |
الهی
به حق خودت حضورم ده و از جمال آفتاب آفرینت نورم ده الهی راز دل را نهفتن دشوار است و گفتن دشوارتر الهی چگونه خاموش باشم که دل در جوش و خروش است و چگونه سخن گویم که خرد مدهوش و بیهوش است الهی ما همه بیچاره ایم و تنها تو چاره ای و ما همه هیچکاره ایم و تنها تو کاره ای الهی از پای تا فرقم در نور تو غرقم یا نور السماوات والارض انعمت فزد الهی شان این کلمه ی کوچک که به این علو و عظمت است پس یا علی یا عظیم ، شان متکلم اینهمه کلمات شگفت لایتناهی چون خواهد بود الهی وای بر من اگر دانشم راهزنم شود و کتابم حجابم الهی چون تو حاضری چه جویم و چون تو ناظری چه گویم الهی چگونه گویم نشناختمت که شناختمت و چگونه گویم شناختمت که نشناختمت الهی از روی آفتاب و ماه و ستارگان شرمنده ام ، از انس و جان شرمنده ام ، حتی از روی شیطان شرمنده ام که همه در کار خود استوارند و این سست عهد ناپایدار الهی آنکه از خوردن و خوابیدن شرم دارد از دیگر امور چه گوید الهی اگر چه درویشم ولی داراتر از من کیست که تو دارایی منی الهی در ذات خودم متحیرم تا چه رسد در ذات تو الهی دندان دادی نان دادی ، جان دادی جانان ده الهی هرچه بیشتر دانستم نادانتر شدم ، بر نادانیم بیفزا الهی داغ دل را نه زبان تواند تقریر کند و نه قلم یارد بتحریر رساند الحمد لله که دلدار به ناگفته و نا نوشته آگاه است الهی خوشدلم که از درد مینالم که هر دردی را درمانی نهاده ای ........ گزیده ای از الهی نامه ( نوشته ی استاد حسن زاده آملی ) ، بخش اول از طرف داداشی [ دوشنبه 89/3/31 ] [ 1:29 عصر ] [ ]
[ نظر ]
به نام مهر گستر مهر آفرین تقریبا 10 روز وبلاگمو راه اندازی کردم اما بد موقعی شد اخه امتحانات ترمم نزدیکه واما یه چیزی که یادم رفته بود و از بی وفایی من بوده می خوام از 4 نفر تشکر و قدر دانی کنم عزیزانی که همه جیزمو توی دنیایه شعر از اونا دارم 1-مشوق اصلیم سرکار خانوم دبیری 2-استاد عزیزم نویسنده وشاعر موفق عصر استاد م.محبوبی 3-استادعزیزوشاعر معاصر استاد ولی الله صفری 4-استاد درس زندگیم ورفیق کهنسال دوران تنهاییم و معلم درس عشق مرحوم عاشق عباسعلی .د که روحش شاد باد.
کوچک شما رها [ جمعه 89/3/28 ] [ 1:21 عصر ] [ م.د(رها) ]
[ نظر ]
کسی آرام میکوبد به در گویی صدایی گنگ می آید نمیدانم صدا از کیست وتوهرگز نمی آیی دلم تنگ است صدایی باز می آید ولی آرام کسی با در نوای آشنایی دارد انگار که هر دم می زند آرام نفس در سینهای تنگ
به چشم انتظار خویش می خواهند و من در کلبه ام تنها صدای گامهایت را به قاب لحظهای سرد این دنیا نوید خویش می دانم کسی آید نمی خواهد گشاید در این کهنه تابوت پر از غم را کسی آرام می کوبد گویی سروده شد درزمستان 88 رها
[ چهارشنبه 89/3/26 ] [ 11:38 عصر ] [ م.د(رها) ]
[ نظر ]
توپاییزی و دل هر دم غمی در من نهان دارد چو شمع خفتگان امشب غمی با اسمان دارد تو پاییزی ودر عشقت دلم چون برگ میریزد چه کردی با زردم که سودای خزان دارد تو پاییزی و می خندی به جان خستگان هر دم به لبخند تو گویی دل هوای خستگان دارد تو پاییزی و میریزم چو برگ خسته زردت به پای عابران اما هنوز این برگ جان دارد تو پاییزی و دل بستن به تو سوداگری خواهد که تاب اتش عشقت که جز باد خزان دارد تو پاییزی و من سردم همه قربانی دردم که در کوی منای این دل شبی دیگرامان دارد تو پاتییزی رها اما زمستان است میدانی نمی دانی نمی دانی غمی در این کمان دارد
تقدیم با عشق به نمام دوستان تنهای رها سروده شد در تاریخ 19/3/1389 [ سه شنبه 89/3/25 ] [ 11:1 عصر ] [ م.د(رها) ]
[ نظر ]
سلام ... خدمت تمامی دوستان عزیزی که قدم به این وبلاگ میذارن ، خوش آمد و خیر مقدم عرض میکنم . به لطف داش رها قرار شده که بنده هم نویسنده باشم . با توکل به خدا میخوام تلاشمو بکنم .... تا بنویسم و هر موقع هم که دیدم توانشو ندارم با عرض شرمندگی قلم رو تحویل میدم . تا به حال تجربه ی نویسندگی و فعالیت توی هیچ وبلاگی رو نداشتم پس لطفا ضعف بنده رو پای کوتاهیم نذارید . حضور شما عزیزان در" کلبه ی تنهایی دوستان رها " باعث دلگرمی همه ی ماست . به امید روزهای خوب در این محفل ..... [ دوشنبه 89/3/24 ] [ 11:8 عصر ] [ ]
[ نظر ]
سلام دلم بیشتر از دیروز گرفتست اشک همدم لحظهای بی کسیم شده روزای خوبی نیست یادمه تو اموزشی که بودیم رو یکی از کمدای اسایشگاه نوشته بود زندگی بر خلاف ارزوهایم گذشت گاهی فکر میکنم این جمله رو برای من نوشتن هر چند با وجود دوستانی که دارم و قولی که به ....دادم کمتر از این جمله که واقعا دوسش دارم استفاده میکنم به قول پروین اعتصامی دوستان به که ز وی یاد کنند دل بی دوست دلی غمگین است [ شنبه 89/3/22 ] [ 11:25 عصر ] [ م.د(رها) ]
[ نظر ]
سلام از فردا می خوام 2تا از دوستانو اگه قبول کنند به عنوان نویسنده وبلاگم اضافه کنم البته فقط 2 تا رو دوستان رها دوست دارین بیشتر از چه مطالبی تو وب استفاده شه کلبه رها دوست داره دوستای دلشکسته رها تو این کلبه دل ارام باشن امیدوارم بتونم فضای خوبی رو براتون مهیا کنم البته بعد امتحانات ترم خاک می خواند مرا هر دم به خویش هر چه بر جا مانده ویران می شود روح من جون بادبان قایقی در افقها دور و پنهان می شود شعر از فروغ فرخ زاد [ شنبه 89/3/22 ] [ 2:8 عصر ] [ م.د(رها) ]
[ نظر ]
سلام الان که این مطلب رو مینویسم غمگین ترین دقایق زندگیم رو سپری میکنم لحظهایی تلخ که ارزو میکنم نصیب هیچ یک از دوستان رها نشه و طبق معمول وجود پر از غمم دوباره همدمم میشه چون جز اون به هیچ کس نمی تونم حرفمو بزنم جاتون خالی حسابی گریه کردم الان ساعت 23:04 شب 21/3/1389 است به قول ... وفای بی وفایان شد دلیل حرمت ساقی وگرنه کس دگر از می صفای جان نمیگیرد
لحظه لحظه تان شاد و دور از غم رها [ جمعه 89/3/21 ] [ 11:11 عصر ] [ م.د(رها) ]
[ نظر ]
|
|
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |