گاه نوشته های (رها) محمد دلیریان |
سلام..... اقا ما که رفتیم... قسمت شد و راهی دیدار حضرت اقا میشیم.... خیلی خوشحالم....یعنی خعععععععلی
ایشالله قسمت شما هم بشه.....
یکم فقط لباسا تنگن خو.....خو نمیشه ها لباس شخصی میرفتیم؟؟؟؟ ولی خیلی باحالن لباسا...ادم یاد خدمت سربازی می افته....
البته این لباسا خیلی شیک ترین یعنی خعلی
روزگارتون خوش التماس2آ [ سه شنبه 92/8/28 ] [ 12:16 عصر ] [ م.د(رها) ]
[ نظر ]
ما برگشتیم....زیارتمون قبول [ دوشنبه 92/8/13 ] [ 1:2 عصر ] [ م.د(رها) ]
[ نظر ]
سلام.... زهرا و اتنا و زهرا دارن بسته های خوراکی رو اماده میکنند..... اتوبوس ساعت دو میاد حوزه..... دیروز با کلی سعی و تلاش حاجی روح افزا بلاخره یه چندتایی سوییت تونست بگیره فکرشو کن بعضی اتاق ها 9 نفره میشه.... اونوقت همه هم خانواده......حیف دور از شئونات اخلاقی وگرنه اون موسسه ......بود که دبه در اورد و ما رو به این چالش کشانییییییید ...درست بود جمله بندی؟؟؟؟؟اسمشو می اوردم و شکایت نتی میکردم ازش......به درگاه باری تعالی...... دیروز از امام جمعه شهر پرندک و امام جمعه شهر زاویه مصاحبه کردیم.....امام جمعه شهر مامونیه رو نرسیدیم..... قرار شد داداش مرتضی مصاحبه ی اخر رو انجام بده......
اقا ما ساعت 3-4 انشالله راهی میشیم به طرف مشهد مقدس....از طرف پایگاه امام حسین..حوزه شهید بهشتی..... چند نفر این وسط خیلی خیلی زحمت کشیدند.....بعد کع برگشتیم ماجرا رو مینویسم کامل ...واقعا خود اقا طلبیده بچه ها رو...چون عجیب و غریب بود جور شدن سفر...... من برم یه سر بزنم به وبلاگ زری.....داداش حجت....... پ.ن:راستی ایم شماره مستقیم حرم امام رضا علیه السلام...دلتون که گرفت بزنگین...خیلی اروم میکنه ادمو05112003433 دعامون کنید... دعاتون میکنیم................... [ چهارشنبه 92/8/8 ] [ 10:56 صبح ] [ م.د(رها) ]
[ نظر ]
یا حسین بالا نرفت هرکه به پای تو پا نشد.......اقا نشد انکه برایت گدا نشد.... [ دوشنبه 92/8/6 ] [ 9:44 عصر ] [ م.د(رها) ]
[ ]
حدود یک ماهی هست که پیگیر مشهد و کاراش هستم...... امروز صبح با احمد و مهدی رفتیم تهران .....سرهنگ سلیمانی خدا پدرت رو بیامرزه انشالله ....خیلی کمکمون کرد خدایی. دو ساعت از کارش زد با وجود اینکه بار اول بود همدیگرو میدیدیم....جالبه که مسئولای یه قسمت سسهو چهار تایی با هم نبودن....حالا مرخصی و بیرون و ماموریت و غیره.....رفتیم از تو دندونپزشکی اول امضا یا همون امضای دستور رو گرفتیمو با تخفیف تپل مپل اتوبوسو ردیف کردیم..... ولی نه به همین راحتی که گفتم...خیلی خیلی سخت..... 3 ساعتم بخاطر بیمه مسافرین اذیت شدیم و اخرشم نشد ...ولی خب الان اسمامی رو فکس کردم برای خانومی که اسمشم یادم نیست....از اینور خیالمون راحت شد که 2 روز مونده به سفر از موسسه ی .....زنگ زد و اون خانوم مهربونه گفت که سوییتاتون اماده نیست و جا نداریم ... داشت مخم منفجر میشد...اخه خبر ندارین که صبح چقدر اذیت شدیم.... دیگه یه جورایی بریدم... زنگ زدم حاجی روح افزا گفتم حاجی خدایی خیلی داغانیمو اینا...گفت بگیر بخواب خودم همه چیو ردیف میکنم...... توکل بر خدا...البته خدایی گفت که خود امام رضا ردیف میکنه ..اره همینو گفت........... دلمونم شکست یکمی و با امام رضا صحبت کردیمو یه چیزایی گفتیم بهش که اگر طلبید و رفتیمو قسمت شد و برگشتیم مینویسم.... الانم زنگ زدم خط مستقیم حرم یکم اروم شدم.... خط مستقیم حرم یه شماره هستش که به حرم امام رضا وصل میشی خیلی قشنگه حال و هوای اون لحظه که وصل میشه به حرم.... پ.ن : حالا بماند که ما هزینه ها رو گرفتیم یه جا 500هزار و یه جا فلان هزار ازمون خواستن ...خیلیسخت بود قسمت ردیف کردن بیمه اخرشم با 50-60 هزار ردیف شد خدا رو شکر.....
سروان روح افزا...سرهنگ سلیمانی خیلی گلین...خدایی خیلی اذیتتون کردم برای جور شدن اتوبوس و کاروان مشهد..... [ دوشنبه 92/8/6 ] [ 9:43 عصر ] [ م.د(رها) ]
[ نظر ]
سلام...
خوبین خوشین؟؟؟؟اقا جاتون خالی رفتیم.....دو روز کلاس داشتیم عجب غذاهایی دادن...اهان نه عجب کلاسایی داشتیم خیلی چیزا یاد گرفتیم... از تحلیل بگیر تا خبر...... فوق العاده اساتید خوب ...با کلی بار علمی مربوط به رشته هاشون..... خلاصه شدیم خبرنگارو رفت...... من برم یه سر به سایت استاد دژاکام بزنم ... شما هم سر بزنید........اب و اتش [ پنج شنبه 92/8/2 ] [ 7:29 عصر ] [ م.د(رها) ]
[ نظر ]
|
|
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |