بگو اي خداوند جان و خرد بگو با من از مکر ديوان و دد
بگو خاک من از چه ويران شده لگد مال ثم ستوران شده
بگو اي خداوند جان آفرين بگو با من از خاک ايران زمين
که ماواي من ملک تازي نبود بجز نيکي و سرفرازي نبود
که علم و خرد زاده ي پارس بود دل آدمي غرق در ياس بود
بزن نعره اي دل که طوفان شده کنام کيان خاک موران شده
دگر نامي از رستم و کاوه نيست کنون مرد اين بوم آزاده کيست
خرد مرد واين خانه ويران شده تهي از سران و دليران شده
سلام.دوم .....دوم شدمخيلي نازبود.ولي غمگين بود.زياددوسش نداشتم.قبلناشعراي شادتري ميگفتي.يه سربزن به وبلاگت درماههاي اخير.
ولي درکل خوب بود.منوبگوچه نظراتي دادم.
بسم الله الرحمن الرحيم
سلام عليکم..
اول شدم (اول کسي که نظر مي دهد اگر اشتباه نکنم) بعد از مدتها
شعر قشنگي وزيباي است !راستي اول آمدم خيلي تعجب کردم نکند که اشتباه آمده باشم !اما قالب وبلاگ جديدت را تبريک مي گم
در کل شعر قشنگي است دارم استاد بسطامي گوش مي کنم
و شعر تو هم با اون هم نوا شده
چقدر جالب و زيبا ... شاد باش مثل گل ،عمرت بلند چون دريا
برادر کوچيک و حقير شما (آريو آشوريان ماني نسب (م.م.ع)