السلام اي موسي طوس تجلّي السلاميوسف افتاده در چاه خلافت اي اماماز مدينه تا خراسان کعبه دنبال تو بودمرو را کردي مدينه، طوس را بيت الحراماي شبستان هميشه، اي نماز دائمي...اي خمستان مداوم، اي بهشت مستدام
السلام اي موسي طوس تجلّي السلام
يوسف افتاده در چاه خلافت اي امام
از مدينه تا خراسان کعبه دنبال تو بود
مرو را کردي مدينه، طوس را بيت الحرام
اي شبستان هميشه، اي نماز دائمي...
اي خمستان مداوم، اي بهشت مستدام
ميگي از گل خوشت مياد ولي وقتي بوش ميکني عطرش روازش ميگيري..
ميگي از بارون خوشت مياد ولي وقتي مي باره چترميگيري زيرش..
ميگي از نورخورشيد خوشت ميادولي وقتي افتاب طلوع ميکنه ميري تو سايه...
ميگي از دريا خوشت ميادولي وقتي طوفانيه نميري جلوش...
ميگي از درختها خوشت ميادولي وقتي ميري جنگل ميترسي گم بشي...
ميگي از غروب خورشيدقشنگه ولي وقتي غروب ميکنه بدبختي هات يادت
مياد...
پس چطوري انتظار داري وقتي ميگي دوستت دارم :من نترسم؟؟!!!
مينويسم از عشق
از تن سرد برف
تا بخواند خورشيد
و بتابد بر من
و بهنگام شب
سر به بالين هزاران گل سرخ
پيشکش از دل من
مينهم تا فردا
ديگرش هرگز نخواهم ديد
روز دوم باز مي گفتم
ليک با اندوه و با ترديد
روز سوم هم گذشت اما
برسرپيمان خودبودم
ظلمت زندان مرا مي کشت
باز زندان بان خودبودم
آن من ديوانه ي عاصي
دردرونم هاي و هوي مي کرد
مشت برديوارها مي کوفت
روزني را جست و جو مي کرد
مي شنيدم نيمه شب درخواب
هاي هاي گريه هايش را
درصدايم گوش مي کردم
درد سيال صدايش را
شرمگين مي خواندمش برخويش
ازچه بيهوده گرياني؟
درميان گريه مي ناليد
دوستش دارم نمي داني؟
روزها رفتند و من ديگر
خودنمي دانم کدامينم
آن من سرسخت مغرورم
يا من مغلوب ديرينم؟
بگذرم گراز سرپيمان
مي کشد اين غم دگربازم
مي نشينم شايد او آيد
عاقبت روزي به ديدارم