سلام دوست عزيز جناب رهاي خوب!
شعر دلتنگي هايتان را هم كه با آبي ترين احساس خود بسروده ايد خواندم و دلتنگ هم شدم ليك دوست خوب و خيلي نازنين گرچه دلهامان همه تنگ است و آسمان اش يكسره ابري باز بايد ياس را از دل برون كرد و كمي تا قسمتي هم از اميد و آرزوهامان نوشت
گرچه عشق امروز در غربت سراست باز بايد ساز عشقي زد و ني اميد را با ناي پر اميدي نواخت!
رهاي عزيز! زينبعد در انتظار اشعاري از تو خواهم بود كه نور اميد و عشق را بر دلها بتاباند هرچند . . .
شاد و آزاده زي تا زنده اي!