سلام
عيد شما مبارک.
چرا حتي يه تبريک يه سطري براي عيد اکبر نگذاشتي حيفه...
در مورد شعر زيباتون هم بيت چهارمش اشکال داره وبيت آخرش هم تو ان کن که اخرشوم رستگاردر ان لحظه ديدن کردگار وقتي مخاطب خود خداست تو مصرع آخر بايد يه جوري بگي که در لحظه ديدن شما باشم رستگار....نميدونم منظورم رو گرفتيد يا نه؟مثه اينه که بگي اي مخبر کاري کن که من وقتي آمدم اهواز آن پزشک(که منظور منم) رو ببينم!! خب شما داري با خود اون پزشک صحبت ميکني پس بگو کار کن من تو را ببينم...چون قريحه شعري تون خوبه اين نکات رو گفتم وگرنه بي خيال از کنارش ميگذشتم....موفق باشيد وعيدتون مبارک.راستي در مورد تذکرتون هم ممنون .سريع رفتم خدمت خانم آقازاده ونظر مفصلي گذاشتم....يا علي"