مايه ي نفرت
سلام خوبي؟
باتونيستم رهاجان.
باداداشيم که اومده جواب نظرشو بخونه.
سلام چطوري؟خوبي؟چه خبرا؟
اومدي بيا به منم سربزن
خوشي ؟
خوش ميگذره مارونميبيني؟
بي وفاااااااااااااااااااااا
يه سربهم بزن
زود تندسريع
... ببخشيد اگر املاء بعضي درست نيست..
...................................((...))
گم کرده ام، همين نزديک دور، سطر ها، کوتاه بلند،.... نمي دانم! وزوز مگس بهتر است، يا.. خيال پرواز بلند، غار غار کلاغ زيباتر است، يا... طاووس بوم هزار رنگ، گم کرده ام، همين نزديک دور، سطرها، کوتاه بلند،مي سرايد!تخته سياه مدرسه،جغد قشنگ، چيست زيبايي شقايق ميخک خَتمي... چرا؟ تنور زن عشاير شلاق آتش مي نگارد، طن ظريف خار، ..نمي دانم آري نمي دانم.. راه رفتن سکوت فرياد تشنه، در کوير غريب تر است، يا.. اين درياي آبي بلند، گم کرده ام، همين نزديک دور، سطر ها، کوتاه بلند، ...هاي اي پژواک ، لحظه اي سکوت کن مرا، ... مي دانم آري مي دانم!
به يقين پيدا خواهم کرد در قاب پنجره شکسته بوم خانه، غربت نگاه لبخند خدا را...((ادامه دارد)) ((رؤياي خيال)).................................نمي دانم چرا جواب نداديمي دانم که اين نوشته ها شايسته وقت گران بهاي شما نيست؟... پس ببخش مرا به مهر نگاهت و گريه کن مرا در آينه غربت خيال مي کردم شانه ها زيبايت لحظه اي پاک مي کنند قاب نگاهم وشايد پرواز کنم لحظه اي بودن را با بالهاي زيباي لبخند انگشتانت..........................پس مزاحم ديگه نمي شوم ببخشيدراستي نظرت راجب به اين نوشته کم ارزش چيست؟ فقط انتقاد کنباز هم به خاطر غلط هاي املائي ببخشيد....
سلام
چراعکستو برداشتي؟
سلام نجيب صميمي!
شماره اصلاسركاري نبودكم لطفي نفرماييدعزيز!
تازه ازمسافرت برگشته ام.
کسي ديگر نمي پرسد چرا تنهاي تنهايم!!!
ومن شمع مي سوزم وديگر هيچ چيز از من نمي ماند
ومن گريان ونالانم ومن تنهاي تنهايم !!!
درون کلبه ي خاموش خويش اما
کسي حال من غمگين نمي پرسد!!!
و من درياي پر اشکم که توفاني به دل دارم
درون سينه ي پرجوش خويش اما!!!
کسي حال من تنها نمي پرسد
ومن چون تک درخت زرد پاييزم !!!
که هر دم با نسيمي ميشود برگي جدا از او
وديگر هيچي از من نمي ماند!!!
...........
............... چند لحظه
( امروز عيد فطر است..
تعطيل مدرسه ها..
...مادر عيدت مبارک)
اشک هايم
آغوش گرفت
غريب.. غريب....
تمامي لحظه ها
روزها.....
ماه ها......
سال ها.....
درهمين نزديک دور،
خدا را،
نوشتم ديکته ...
مي نويسم......
خواهم نوشت.....
با صداي بلند،
بلنداي دفتر هستي،
دوصط دارم مادر
دوصط دارم مادر.......((ادامه دارد))
((رؤياي خيال))...
.......
ياداشت<2> ..شماره نوشتم تاکسي نتوان مشکلي ايجاد کنه!
تشکر مي کنم !لطفا نظرت را بگو ؟خواهش مي کنم ايرادي داره بگو !
اگر هم غلط املائي دارم بگو چون املاءمن خوب نيست
بجز اخرين مطلب نوشته!
ترس
ترس..
غرق شده ام
در مرداب لحظه ها
.....و در اين نزديک دور
(بلند شو
بلند شو......
وقت تَنگ است
همهُ زندگي من)
...... چند لحظه
.(..ب...
ل...
خ...)
واژگاني نامفهوم
کلمه
کلمه...
مي آويزم،
طناب مقصود،
...ترس
.....و ترس...
رهايم کنيد
با تمام وجود
گرفته،
دست،
يقه لحاف کهنه
پنهان کرده صورت بي رنگ ،
باد کرده ام....
...(بلند کن
مدرسه دير مي شه...)
معنا مي کند
هوش،
غربت نگاه صداي پدرم،
بيدارم
بيدارم...
آهسته آهسته..
من و هيچ کس
سخن،
وام گرفت
شب،
بيداريم
وترس را
مي ترسيدم
......آري
فقط
همان پگاه
که آويختم <بودن>
بر سجاده سبز مادر
ومادر
ومادر...
... لحظه اي که دوخته بود
فکر،
خود را با هوش،
( املاءکمتر از ده
نگيري..)
.... آه خداي من،
آغاز پايان داد
ساده سخت پدر
شلاغ
تاريک
تحقير هميشگي،
بهت زده،
لحظه ها بي معنا،
دراز کشيدم
دوباره
بستر هيچ
وهيچ
وهيچ....
(( ادامه ياداشت بعدي<شماره 1>))