گفتند سالي که نکوست از بهارش پيداست
باور نکنم که اين خيالست خطاست سالي که گذشت خوش نبود اي ساقي گر بود بگو رفيق بي دوست کجاست
درسينه ي ما اتشي از دوري صد دوست بپاست خوش باد کسي که نيست در بند رهاست اي کاش بخير بگذرد باز بهار
اگاه ازين بهار کسي نيست خداست
چقدر دوست داشتم اين شعر رو
ساده بود...