سفارش تبلیغ
صبا ویژن

گاه نوشته های (رها) محمد دلیریان
 
قالب وبلاگ

                                                  بنام حضرت حق
دوش مرغی به صبح مینالید؛ عقل و صبرم ببرد و طاقت و هوش

 

یکی از دوستان مخلص را؛ مگر اواز من رسید به گوش

گفت: باور نداشتم که تو را؛ بانگ مرغی چنین کند مدهوش

گفتم این شرط ادمیت نیست؛ مرغ تسبیح گوی و من خاموش.

سلام... میگن هر موقع که خدا بخواد بنده هاشو یاد کنه کاری میکنه و

به دل بندش میندازه که به طرفش بره و خدای بزرگش رو ستایش کنه

 

الان و این لحظه بازم خدا اومد سراغم مثل همیشه........................

اخه منه بی معرفت و سیاه روی چی دارم بگم در مقابل این همه بزرگی و وفا و رحمت

خدایا!!! سلام سلام به حضور ارامش بخش همیشگی ات 

سلام به وسعت حضور زیبایت. مرا از ان درخت کهنسال بشناس که در همسایگی دیدگانم نشسته است

همیشه دستانم بلند است به سویش؛ اما نمیدانم چرا شاخه هایش دستانم را نمیگیرد

و گرفت دستانم را... گرفت و باز ان رایحه ی خوش حضورش را حس کردم با تمام وجود

وخدایی که در این نزدیکیست..........


[ دوشنبه 89/5/18 ] [ 1:18 عصر ] [ ] [ نظر ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

امکانات وب


بازدید امروز: 1
بازدید دیروز: 6
کل بازدیدها: 210377