• وبلاگ : گاه نوشته هاي (رها) محمد دليريان
  • يادداشت : كسي ارام مي كوبد به در گويي
  • نظرات : 5 خصوصي ، 17 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
       1   2      >
     
    + ................. 

    پاسخ

    الهم شفع كل مريض
    + نامردي ديده. 


    مايه ي نفرت

    پاسخ

    ها؟


    سلام خوبي؟

    باتونيستم رهاجان.

    باداداشيم که اومده جواب نظرشو بخونه.

    سلام چطوري؟خوبي؟چه خبرا؟

    اومدي بيا به منم سربزن

    پاسخ

    اوكي
    + داداشي 
    سلام داش رها جون
    اميدوارم رديف باشي . خيلي وقت بود سر نزده بودم ، اما حالا که اومدم خيلي حال کردم . شعرات خيلي خيلي قشنگه . مخصوصا پست قبليت .
    خوشحالم که وبلاگت اين همه طرفدار داره . انتظاري غير از اين نبود .
    اميدوارم هميشه موفق باشي .
    مراقب خودت باش خدانگهدار
    پاسخ

    سلام داداشي گلم.قديمي ترين دوست نتيم...خيلي گلي داداشي. مي دوني تو بين همه بچها از همه زودتر خودتو از......كشيدي بيرون...منم ديگه خيلي خيلي وقته نمي رم ....خيلي دوست دارم بيام اصفهان و ببينمت...ياد روزاي اول افتادم ...خيلي اقا بودي....يادته يه روز من دعوا مي كردم تو طرفم رو مي گرفتي يه روز تو دعوا مي كردي من طرفداريتو مي كردم...داداشم متناي نازت تا اين وبلاگ هست تو ارشيو ها هست...بازم سر بزن...اميدوارم خوش باشي ....الهم عجل لوليك الفرج


    سلام خوبي؟

    خوشي ؟

    خوش ميگذره مارونميبيني؟

    بي وفاااااااااااااااااااااا

    يه سربهم بزن

    زود تندسريع

    + abolfazl heydari 
    سلام جيگر چطوري؟بعد بگو به وبلاگم سر نميزني.ديدي سر زدم؟شعرات خيلي قشنگن.واقعا حال کردم.راستي فردا مياي دانشگاه؟کلاس کامپيوتر؟

    پاسخ

    سلام....خيلي خوشحالم كردي ابولفضل جان...احتمالا بيام....بازم ممنون گاهي سر بزن...
    + بي خيال 


    ... ببخشيد اگر املاء بعضي درست نيست..

    ...................................
    ((...))

    گم کرده ام،
    همين نزديک دور،
    سطر ها،
    کوتاه بلند،
    ....
    نمي دانم!
    وزوز مگس
    بهتر است،
    يا..
    خيال پرواز بلند،

    غار غار کلاغ
    زيباتر است،
    يا...
    طاووس
    بوم هزار رنگ،

    گم کرده ام،
    همين نزديک دور،
    سطرها،
    کوتاه بلند،
    مي سرايد!
    تخته سياه مدرسه،
    جغد قشنگ،
    چيست زيبايي شقايق
    ميخک
    خَتمي...
    چرا؟
    تنور زن عشاير
    شلاق آتش
    مي نگارد،
    طن ظريف خار،
    ..نمي دانم
    آري
    نمي دانم..
    راه رفتن
    سکوت فرياد
    تشنه،
    در کوير
    غريب تر است،
    يا..
    اين درياي آبي بلند،

    گم کرده ام،
    همين نزديک دور،
    سطر ها،
    کوتاه بلند،

    ...هاي اي پژواک ،
    لحظه اي سکوت کن
    مرا،
    ... مي دانم
    آري
    مي دانم!

    به يقين
    پيدا خواهم کرد
    در قاب پنجره شکسته
    بوم خانه،
    غربت
    نگاه لبخند
    خدا را...((ادامه دارد))
    ((رؤياي خيال))
    .................................
    نمي دانم چرا جواب ندادي
    مي دانم که اين نوشته ها شايسته وقت گران بهاي شما نيست؟
    ... پس ببخش مرا به مهر نگاهت
    و گريه کن مرا در آينه غربت
    خيال مي کردم شانه ها زيبايت
    لحظه اي پاک مي کنند قاب نگاهم
    وشايد پرواز کنم لحظه اي بودن را
    با بالهاي زيباي لبخند انگشتانت
    ..........................
    پس مزاحم ديگه نمي شوم ببخشيد
    راستي نظرت راجب به اين نوشته کم ارزش چيست؟ فقط انتقاد کن
    باز هم به خاطر غلط هاي املائي ببخشيد....

    پاسخ

    سلام براي دوستان هميشه وقت است....واما فكر كنم تمام نظراتتان را جواب داده ام.....هر وقت دوست داشتي بيا....من از متنات لذت مي برم....فقط منم ازتون خواستم معرفي كنيد...اما نكرديد....براي من شعراتون تازگي داره....در اون حد نيستم كه بتونم اشكال بگيرم....ناراحت هم نمي شم فقط خودتون رو معرفي كنيد
    سلام من رهايم................................................................................پراز صدايم کسي نميشنود
    + رها22 


    سلام

    چراعکستو برداشتي؟

    پاسخ

    سلام ..يكي از اساتيد دانشگاهيم گفت اين عكس جلفه بردار با شخصيتت نمي خونه منم برداشتم.....
    + رها22 

    + رها22 
    اي واي براسيري کزيادرفته باشد.........

    سلام نجيب صميمي!

    شماره اصلاسركاري نبودكم لطفي نفرماييدعزيز!

    تازه ازمسافرت برگشته ام.

    پاسخ

    خيلي كوچيكنم استاد
    + رها22 

    کسي ديگر نمي کوبد در اين خانه متروکه ويران را

    کسي ديگر نمي پرسد چرا تنهاي تنهايم!!!

    ومن شمع مي سوزم وديگر هيچ چيز از من نمي ماند

    ومن گريان ونالانم ومن تنهاي تنهايم !!!

    درون کلبه ي خاموش خويش اما

    کسي حال من غمگين نمي پرسد!!!

    و من درياي پر اشکم که توفاني به دل دارم

    درون سينه ي پرجوش خويش اما!!!

    کسي حال من تنها نمي پرسد

    ومن چون تک درخت زرد پاييزم !!!

    که هر دم با نسيمي ميشود برگي جدا از او

    وديگر هيچي از من نمي ماند!!!

    پاسخ

    موفق باشي
    + بي خيال 

    ...........

    ............... چند لحظه

    ( امروز عيد فطر است..

    تعطيل مدرسه ها..

    ...مادر عيدت مبارک)

    اشک هايم

    آغوش گرفت

    غريب.. غريب....

    تمامي لحظه ها

    روزها.....

    ماه ها......

    سال ها.....

    درهمين نزديک دور،

    خدا را،

    نوشتم ديکته ...

    مي نويسم......

    خواهم نوشت.....

    با صداي بلند،

    بلنداي دفتر هستي،

    دوصط دارم مادر

    دوصط دارم مادر

    دوصط دارم مادر.......((ادامه دارد))

    ((رؤياي خيال))...

    .......

    ياداشت<2> ..شماره نوشتم تاکسي نتوان مشکلي ايجاد کنه!

    تشکر مي کنم !لطفا نظرت را بگو ؟خواهش مي کنم ايرادي داره بگو !

    اگر هم غلط املائي دارم بگو چون املاءمن خوب نيست

    بجز اخرين مطلب نوشته!

    پاسخ

    سلام باز هم لذت بردم و خواندمدوست عزيز براي اظهار نظر درباره اشعارتان به دوست عزيزم خانوم صمدي مراجعه كنيد كه هم اهل قلم هستند و هم مشنايي كاملي به اصول و قوائد دارند ..مطمئنن ايشون كمك مي كنن بهتون....ادرس وبلاگشون در لينكهاي من هست(گذر از ناسوت)..اما حتما ادرس يا نشاني از خودتون بذاريد چون ايشون پيامها رو اصلا در عمومي نميذارنحتما سر بزنيد ايشون كاملا تسلط دارن و حتما كمك مي كنن...موفق باشيد
    + بي خيال 


    ترس

    ترس..

    غرق شده ام

    در مرداب لحظه ها

    .....و در اين نزديک دور

    (بلند شو

    بلند شو......

    وقت تَنگ است

    همهُ زندگي من)

    ...... چند لحظه

    .(..ب...

    ل...

    خ...)

    واژگاني نامفهوم

    کلمه

    کلمه...

    مي آويزم،

    طناب مقصود،

    ...ترس

    .....و ترس...

    رهايم کنيد

    با تمام وجود

    گرفته،

    دست،

    يقه لحاف کهنه

    پنهان کرده صورت بي رنگ ،

    باد کرده ام....

    ...(بلند کن

    مدرسه دير مي شه...)

    معنا مي کند

    هوش،

    غربت نگاه صداي پدرم،

    بيدارم

    بيدارم...

    آهسته آهسته..

    من و هيچ کس

    سخن،

    وام گرفت

    شب،

    بيداريم

    وترس را

    مي ترسيدم

    ......آري

    فقط

    همان پگاه

    که آويختم <بودن>

    بر سجاده سبز مادر

    ومادر

    ومادر...

    ... لحظه اي که دوخته بود

    فکر،

    خود را با هوش،

    ( املاءکمتر از ده

    نگيري..)

    .... آه خداي من،

    آغاز پايان داد

    ساده سخت پدر

    شلاغ

    تاريک

    تحقير هميشگي،

    بهت زده،

    لحظه ها بي معنا،

    دراز کشيدم

    دوباره

    بستر هيچ

    وهيچ

    وهيچ....

    (( ادامه ياداشت بعدي<شماره 1>))

    پاسخ

    دوست عزيز واقعا لذت بردم .دليل اينكه خود رو معرفي نمي كنيد چيست؟
       1   2      >